دکتر حامد پادری ثانی اعلام داشتند : مدیران صنعتی نقش بسیار مهمی در تغییر و رشد صنعتی و اقتصادی دارند. سازمان های امروزی به مدیران صنعتی و کارآفرینانی نیازمند است. ایشان بیان داشتند : مدیری که تمایل دارد که آینده را تغییر دهد و فکر می کند کهتوانایی لازم برای ایجاد تغییر موفقیت آمیز در داخل سازمان را دارد، مدیر صنعتی نام دارد و اما مدیر سنتی که در حال تبدیل شدن به مدیر صنعتی می باشد امکان دارد حتی ریشه سنتی خود را نیز نابود سازد. دکتر حامد پادری ثانی در ادامه سخنان خود چنین بیان داشتند : چندی پیش در شرکت فرآورده های لبنیاتی با نام و برند آشنا و معروف ش . آ همکاری داشتم در آنجا نیز با مساله ی افکار و روش های سنتی مواجه شدم و مدیرانی سنتگرا و متاسفانه بدون علم را دیدم و سعی کردم تا بتوانم آنان را به سمت مدیریت مدرنیته صنعتی برسانم در سرآغاز احساس کردم آنان نیز چنین می خواهند اما در طول جریان انفعالات مشاهده شد که مدیران سنتی در میان راه بدلیل شوک انقلاب مدیریت مدرنیته صنعتی باور خود را از دست داده و ناخوداگاه به سمت طمع صنعتی سوق پیدا میکنند . برای توسعه یک سازمان باید مدیران آن از مدیران سنتی تبدیل به مدیران صنعتی درون و برونسازمانی شوند و از سه اصل مهم پیروی نمایند. ۱مبانی مدیریت حرفه ای که شامل برنامه ریزی، سازماندهی ،کنترل، ارتباطات و تصمیم گیری عقلایی است را بیاموزند و به آن عمل کنند. ۲خود را با «سبک مدرنیته » که فراسوی بوروکراسی بوده و جونوآورانه را در سازمان موجب می شود، منطبق سازند. ۳به ترغیب نوآوری و کارآفرینی مدرنیته درون و برون سازمانی در میان کارکنانبپردازند. مدیر مدرنیته صنعتی به آشوبها و ناآرامی ها و عدم اطمینان محیطیواکنش نشان می دهد ؛ تلاش می کند تا یک موقعیت استراتژیک قوی ایجاد نماید، ولواینکه ماهیت موقتی داشته باشد؛ او با ابتکارات فعالانه خود باعث ایجاد عدم اطمینانمحیطی در دیگر سازمان ها می شود. مدیر مدرنیته صنعتی با تخریب موقعیت موجود، فرصت هایجدیدی ایجاد می کند، او درصدد دستیابی به فرصت های جدید قبل از رقبای خویش است و درمقابل تهدیدات بالقوه هوشیار و گوش به زنگ است. 1) تمرکز بر نتایج و اثربخشی و نه فعالیت 2) تمایل به تغییر چیزها در زمانی که نیاز روشن و واضح است 3) زیر سئوال بردن موقعیت جدید 4) درک کارکنان به عنوان افرادی پاسخگو و مسئول که به دنبالتحقق نتایج هستند. 5) بلند همت و رقابتی 6) باور به وجود پاداش در ماهیت کار 7) ناکامی در مواجهه ها با سیستم های دست و پاگیر بوروکراتیک وایجاد مهارت های عملی برای چیره شدن بر این موانع 8) توانایی برای حل تضاد و اصطکاک 9) درک ارتباطات سازمانی: شامل سیستم های فرعی فنی و موقعیتمدیر به عنوان جزئی از کل 10) برانگیخته شدن با تاثیرگذاری بر تغییر و نوآوری مدیریت مدرنیته صنعتی فرآیند برملا ساختن یا ایجاد یک فرصت برایخلق ارزش از طریق نوآوری و تعقیب فرصت است؛ علیرغم آنکه در آغاز منابع کافی وجودندارد. ۱-تجربه کافی هم در صنعت و هم در شغل مورد نظر ۲-دانش لازم در خصوص محصول یا خدمت و بازار ۳- مهارت های ارتباطی در هدایت سازمان مدیران مدرنیته صنعتی با مدیران سنتی تفاوت هایی بسیار دارند از جمله آنها : ۱) مدیران سنتی آگاهی بسیار زیادی از مقررات و حریم ها دارندولی مدیران مدرنیته صنعتی به مقررات صرفاَ به عنوان خطوط راهنما می نگردند. ۲) مدیران سنتی حساسیت به آینده و تمایل به تعویق انداختن پاداشها دارند ولی مدیران مدرنیته صنعتی نگرش دوسویه به کنترل، موفقیت و مسئولیت پذیری دارندو می توانند دیگران را به کار وادارند و از آنها بهره برداری نمایند. ۳)مدیران سنتی در شناسایی مشکلات در حوزه کاری و ترسیم برنامههای تفصیلی توانایی دارند، در حالی که مدیران مدرنیته صنعتی میانه خوبی با بحث و تئوریندارند؛ آنها مستعد اقدام هستند و از انگیزه بالایی برخوردار ند. مدیران مدرنیته صنعتی ویژگی های شخصیتی زیر را دارا هستند که خود باعث خوشحالی می باشد : ۱-پذیرفتن تغییر و فرصت جویی ۲-جسارت و ریسک پذیری ۳-توان ساعتها کار طولانی ۴-خلاقیت و نوآوری ۵-آینده نگری و تمایل به پیشگام بودن ۶-استقبال از چالشها و کار تیمی ۷- داشتن مهارت مناسب سازمانی ۸- توان مذاکره ۹-پشتکار و توفیق طلبی. مدیر مدرنیته صنعتی از فرصت های ارزشمند بهره برداری می نماید و بدینطریق از بروز بحران جلوگیری می کند اما اگر مدیر در پیگیری فرصت افراط و تفریطنمایند و به رویه های مدیریتی خشک و بوروکراتیک روی بیاورد، سازمان را مستعد بحراننموده است. دکتر حامد پادری ثانی پدر علوم بازار هدف و بنیان گذار روش MTC، MTD، LSTدر دنیا اعلام داشتند : اگر بخواهیم استراتژی های مدیران مدرنیته صنعتی را طبقه بندی کنیم،ساده ترین طبقه بندی آن است که این استراتژی ها را در قالب استراتژی های فردی وسازمانی قرار می دهند. ۱)ارزیابی نیروهای پیش برنده ، مانع شونده مدیران مدرنیته صنعتی به این نکته مهم توجه دارند که یک ارزیابیاولیه در مورد کسانی که موافق و مخالف آنها هستند ، انجام دهند، چرا که در داخل وخارج هر سازمانی نیروهای تغییر و نیروهای مقاومت وجود دارند که نیروهای تغییر قصدکمک به مدیران مدرنیته صنعتی را دارند و از آنها حمایت می کند اما نیروهای مقاومت درشمار مخالفین مدیران مدرنیته صنعتی به حساب می آیند. بنابراین یکی از استراتژی های فردی مدیر مدرنیته صنعتی این است که درمورد اینکه چه کسی و چرا مخالف ایده اوست و یا چه کسی و چرا از ایده او حمایت میکند، ارزیابی هایی داشته باشد و این نیروها را فهرست کند. ۲) تکنیک شفاف سازی مدیران مدرنیته صنعتی اغلب در دادن ایده های جدید تنها هستند و بعضیاوقات به علت اینکه آنها به تنهایی در مورد ایده فکر می کنند، نمی توانند حمایت هایلازم را کسب کنند. در این مرحله مدیر مدرنیته صنعتی از استراتژی شفاف سازی، کنترل ومشارکت استفاده می کند؛ یعنی با توجه به فهرستی که در مرحله قبل (ارزیابی نیروهایپیش برنده و مانع شونده تغییر) تهیه کرده است، تعدادی از متحدان و حامیان ایده خودرا جمع کرده و پیشنهاد و ایده خود را با آنها کنترل می کند؛ در این استراتژی مدیرمدرنیته صنعتی نه تنها سعی دارد حمایت همه آنها را بدست آورد، بلکه تلاش می کند علاوه برحمایت آنها فعالیت گروه فشار را به نفع ایده خود بدست آورد؛ مدیر مدرنیته صنعتی به ایننکته مهم توجه دارد که برای مقابله با کسانی که می خواهند ایده او را دست کم گرفتهو یا آن را رد نمایند، باید شمار حمایت کنندگان از ایده اش را افزایش دهد؛ چرا کهپیشنهاد یک نفر را رد کردن کار آسانی است، اما خیلی مشکل است که پیشنهادات افرادزیادی را رد کنیم. مدیر مدرنیته صنعتی در فرآیند شفاف سازی، نه تنها افراد دیگر راکنترل می کند، بلکه درصدد آن است که برخی از ایده های آنها را به پیشنهادات خودبیافزاید؛ این امر موجب گسترش مالکیت ایده شده و تعهد افراد را ارتقاء می بخشد. ۳)سبک های مذاکره ای مختلف مدیر مدرنیته صنعتی با سبک های مختلف مذاکره آشناست و در زمان ها ومکانهای مختلف، به درستی از این سبک ها استفاده می کند. ۴)برنامه خلاقانه مدیر مدرنیته صنعتی در طراحی برنامه خود، این نکته مهم رااز «نوبللاورت» و «هربرت سایمون» در نظر می گیرد که «باید در ارایه طراح های خلاقانه: ۱موافقت را آسان سازید، ۲عدم موافقت را مشکل سازد.» لذا او برنامه خود را به گونهای طراحی می کند که موافقت با آن آسان و مخالفت با آن مشکل باشد. ۵)ایده ها و ارزش ها یک مدیر مدرنیته صنعتی همواره این مثل را که «آب تازه را در بطریقدیمی بریزید» به خاطر دارد، بنابراین ایده های جدید خود را با ارزش های متداولمرتبط می سازد. دکتر حامد پادری ثانی پدر علوم بازار هدف و بنیان گذار روش MTC، MTD، LSTدر دنیا اعلام داشتند : یک مدیر مدرنیته صنعتی برای خلق نوآوری در فعالیت های سازمانی، مشوقهای قوی را تهیه می کند و بموقع از آنها استفاده می کند؛ مدیر کارآفرین نه تنها ازمشوق های فردی بهره می جوید و به افراد پاداش می دهد، بلکه به مشوق های گروهی نیزتوجه دارد و به گروه های تخصصی که به موفقیت هایی نایل شده اند، پاداش می دهد. اینپاداش ها همیشه پول نیستند، بلکه مشوق های دیگری از جمله «شهرت»، «ملاقات با رؤسا»،«تقدیر کردن»، «اجازه برای کار کردن در پروژه های جدید دیگر» و … در این میان ازاهمیت بالایی برخوردارند. بنابراین یکی از استراتژی های سازمانی یک مدیر مدرنیته صنعتی این استکه تلاش می کند انواع تقویت کننده ها را در قالب ساختاری که از عقاید، محصولات وخدمات جدید حمایت کند، ارایه کند. روش دوم این است که او می تواند از یک ماشین پاسخگو برای اینمنظور استفاده کند؛ در این روش افراد سازمان ایده های خود را به این ماشین ارایه میکنند و مدیر بعد از گردآوری همه ایده ها به بررسی آنها پرداخته و پاسخ می گوید. روش دیگر این است که مدیر یادداشتی برای کارمندان صادر می کند وبه طور ساده به آنها می گوید ما با این مسایل مواجه هستیم، هر کس آنها را حل کند،پاداشی دریافت می کند. بنابراین یکی دیگر از استراتژی های سازمانی یک مدیر مدرنیته صنعتی این است که روشهای رقابتی چندگانه را در سازمان به کار می گیرد و خود را متعهد بهپذیرفتن و پردازش بعضی از نظریات جدید از سوی کارمندان خود می داند. دکتر حامد پادری ثانی بیان داشت : یک مدیر مدرنیته صنعتی استفاده از استعدادهای ناب در معرفی محصولات وخدمات جدید را ضروری می داند. او در مرحله توسعه ایده، استعدادهای نابی را از کتابها، مقالات و منابع معتبر دیگر به عاریت می گیرد؛ بعبارت دیگر به جای اینکه ایده ایرا به طور کامل خود ارایه دهد، سعی می کند کسانی را بیابد که ایده ها و نظراتی شبیهایده های او دارند. یکی دیگر از استراتژی های سازمانی یک مدیر مدرنیته صنعتی ، «داشتندرجه بالای ریسک» برای رفتار نوآور خود است. با وجود آنکه میدانیم وقتی سوالها درباره بالا بردن بهرهوری و افزایش الگوهای رفتاری موفقیت است، هیچ کس پاسخ کاملی ندارد، اما با این حال هر کسی که مدیریت کرده، بهتر پاسخ این سوالها را میشناسد. وقتی مشغول انجام کاری میشویم که به علت زمان طولانی و مداومت به یک عادت تبدیل میشود و باعث افزایش تلاش و بالا بردن کیفیت کارهای خودمان میگردد. اگر افراد ارزش بالاتری برای کار قائل باشند آن را انجام میدهند. از طرف دیگر، اگر انجام ندادن آن کار به نفع آنها باشد، راحت آن را انجام نخواهند داد.وقتی من میگویم، مردم از خود میپرسند این مساله یا عمل چقدر برایشان ارزش دارد، منظورم ارزش مالی نیست. بهطور مسلم اگر به کارمندان پول ندهند، آنها فعالیت نخواهند کرد، ولی همگان تنها برای پول کار نمیکنند، مگر این که از لحاظ مادی تحت فشار باشند. شخصی که تحت فشار مادی است، عملا هر کاری انجام میدهد. بدون توجه به اینکه چقدر برایش ناخوشایند است و تا زمانیکه آن را انجام میدهد که بتواند پول مورد نیاز را به دست آورد و فشار مالی از رویش برداشته شود. وقتی این فشار دیگر از روی او برداشته شد، آن را انجام نخواهد داد. دکتر حامد پادری ثانی در آخر اعلام داشتند : همیشه جدالی هر جند مخفی بین مدیرانی که به روشسنتی به مدیریت سازمان خود می پردازند و مدیرانی که بر مبنای مبانی مدرنیته صنعتی ودانشگاهی خود بر سازمانهایشان مدیریت می کنند وجود دارد مبنی بر اینکه روش مدیریتهر کدام از طرفین دعوا ارجح تر و اثر بخش تر است! اگر بررسی نسبی بین عملکرد مدیران در حوزه هایعملکردیشان داشته باشند وزن موفقیت سازمانی گروه دوم مدیران مدرنیته صنعتی بیشتر ازمدیران گروه اول است و اگر شما موافق با این عقیده باشید حتما دلایل زیادی برایموفقیت مدیران مدرنیته صنعتی پیدا خواهید کرد . اینکه اکثر مدیران جدید و جوان جامعه ما مدرنیته صنعتی هستند وبدنه سیستم مدیریت کشور هم در حال مدرنیته صنعتی و این دو با هم سازگارترند . امید است در آینده ای نچندان دور ایران اسلامی را غرق در مدیریت صنعتی مدرنیته ببینیم و سنتگرایان خود پیشگام در تغییر صنعتی و دور از طمع ها و چالش ها و بحران های تغییر باشند.
نام شما (ضروری) *
ایمیل (ضروری) * *
*