نظریه فشار ذینفعان، رویکرد جدیدی برای مدیریت ذینفعان معرفی می کند.
این نظریه سوالاتی نظیر موارد زیر مطرح می کند:
· چرا برخی مدیران به نیروهای انسانی سازمان و انتظارات آنها پاسخ مناسبی نمی دهند؟ آیا آنها اهمیت و تأثیر منابع انسانی بر بهره وری و کسب اهداف سازمانشان را نمی دانند؟ چرا همین مدیران در برخی از موقعیتها یا زمانها برای انتظارات، درخواستها و مسائل مربوط به نیروی انسانی ارزش و اهمیت زیادی قائلند؟
· چرا برخی مدیران و سازمانها مشتری مدار نیستند و به خواسته ها و انتظارات و گاهی شکایات مشتریان چندان توجهی ندارند؟ آیا آنها اهمیت مشتری برای سازمان را نمی دانند؟ چرا همین مدیران در برخی موقعیتها منابع سازمانی زیادی را بر جذب و حفظ مشتری متمرکز می کنند؟
· چرا برخی مدیران بیشترین اهمیت را به منافع مالکان و صاحبان سهام می دهند؟ چرا در برخی شرایط بیشترین تلاش همین مدیران بر برآوردن منافع مشتریان یا ذینفع دیگر است؟
· چرا برخی مدیران مسئولیتهای اجتماعی سازمانشان را رعایت نمی کنند یا به برخی فشارهای محیط های نهادی پاسخ نمی دهند و توجه چندانی به آنها نمی کنند؟ آیا آنها از تأثیر ذینفعان خارجی و قضاوتها و تأثیرات محیطهای نهادی بر رفتار و عملکرد سازمانشان اطلاع کافی ندارند؟ چرا در برخی شرایط همین مدیران خود را، برای مثال، پرچمدار مسئولیت اجتماعی میدانند و در مقام پاسخگویی به مسائل اجتماعی و چالشهای محیطی برمی آیند؟
· چرا در یک سازمان مدیران آن ممکن است به فشارها و انتظارات مشتریان توجه زیادی کنند و دغدغه جذب و حفظ مشتریان را داشته باشند اما در همان حال به نیازها و انتظارات منابع انسانی خودشان چندان بها نمی دهند؟
بر اساس مدلهای متداول مطرح شده برای تقسیم بندی و مدیریت ذینفعان، میتوان متغیرهایی نظیر تحلیل قدرت، مشروع بودن، فوریت، میزان مشارکت بالقوه یا میزان خطر رقابتی بالقوه را برای دسته بندی ذینفعان، تحلیل نمود و استراتژی مورد نظر را برای هر کدام ارائه کرد. اما ایراد اساسی تحلیل بر این اساس، پویاییها و تغییرات در اعضا و منافع هر یک از گروههای ذینفع است که انجام این تحلیلها را با دشواری و تشخیص های نامطمئن همراه می سازد و نیازمند اطلاعاتی است که به راحتی در دسترس مدیران نیست. برخی محققین بر این عقیده هستند که یکی از ویژگیهای جالب مفهوم گروه ذینفع، پویا بودن گروههای ذینفع است. بدین معنی که در طول زمان، ترکیب گروههای ذینفع میتواند تغییر کند. یعنی ممکن است با ملحق شدن یا جایگزین شدن گروههای ذینفع جدید، سایرین کنار گذاشته شوند. فریمن نیز به پویایی و تغییرپذیری گروههای ذینفع اشاره می کند و اینکه ذینفع در طول زمان تغییر یافته و منافع آنها بر حسب موضوع راهبردی مورد نظر می تواند تغییر کند. این ویژگی میتواند اثربخشی مدلهایی که بر شناسایی و دسته بندی ذینفعان تأکید دارند را با تردید مواجه سازد. زیرا در عمل برای مدیران رصد مستمر ذینفعان مختلف و تشخیص نوع ذینفع و منافع آنان بسیار دشوار و شاید غیرواقع بینانه می نمایاند.
در پاسخ به سوالات اساسی فوق،نظریه فشار ذینفعان عنوان می کند که تصمیمات و اولویت های مدیران سازمان در هر زمان، پاسخ به فشارها و انتظارات آن گروه از ذینفعان است که در آن زمان بیشترین فشارها را بر سازمان وارد آورده اند
فایل کامل پی دی اف را از اینجا دانلود نمایید
نظرات کاربران