تصور کنید از شغلی که از آن متنفر بودهاید استعفا دادهاید یا اینکه تازه از دانشگاه فارغالتحصیل و وارد دنیای کارآفرینی شدهاید. به شما تبریک میگویم. به نظرم برای شجاعتتان لایق مدال طلا هستید. شما برای مدت کوتاهی در این سفر بودهاید اما متاسفانه نتایج فوقالعادهای نداشته است. به من میگویید «آقای تیم! احساس میکنم چیزی کم است.» البته من معلم نیستم اما گمان میکنم میتوانم برخی مسائل را حل کنم. نه بهخاطر اینکه خیلی باهوش هستم؛ بلکه به این دلیل که تجربیات بیشتری نسبت به شما دارم.شما میخواهید کارآفرین بهتری باشید و این طور فرض میکنید که توصیههای من 99 درصد کسبوکارمحور است. اما باید بگویم که اینطور نیست.متاسفانه باید بگویم که موفقیت معمولا برعکس است. من میتوانم بهترین محصول جهان را با بهترین تیم فروش دنیا به شما بدهم، اما شما همچنین شکست خواهید خورد. دلیل این امر ترکیبی از حرص، خودخواهی، طرزتفکر و چندین عامل دیگر است که احتمالا هرگز تصور نمیکنید وجود داشته باشند. اما چرا؟ کل این سفر کارآفرینی در مورد جهانی است که در سر شماست، نه درآمدهایی که از محصول بهدست میآورید و نه محصولی که تصور میکنید مردم با تمام زوائدش به آن اهمیت خواهند داد.
در اینجا چند توصیه برای شما دارم. چهار نکتهای که در سفر کارآفرینی خود آنها را فراموش کردهاید:
1. زندگی شخصیتان در حال فروپاشی است.
میتوانید شروع به ساخت بزرگترین شرکت جهان کنید، اما اجازه دهید صراحتا به شما بگویم که اگر زندگی شخصی شما از هم پاشیده باشد، کسبوکار شما نیز از هم خواهد پاشید.شما ناامیدیهای خود را با خودتان از زندگی شخصی به محیط کارتان میآورید و آن را به هر انسانی که وارد میدان دید شما شود وارد خواهید کرد و احتمالا هیچگاه نخواهید دانست که چرا این کار را انجام میدهید یا حتی شاید متوجه آن نشوید. افرادتان شما را یک فرد سراسیمه تصور خواهند کرد که متاسفانه برای کسبوکارتان نیز بد خواهد بود؛ واقعا بد!شجاعانه با این حقیقت روبهرو شوید که ممکن است انسانی تنها باشید. اما تلاش کنید خود را از این وضعیت نجات دهید. مغزهای ما برای بقا، عشق و دوباره تولید کردن برنامهریزی شدهاند. زمانی که این سه حقیقت وجود بشر را فراموش کنید، لحظهای است که سفر کارآفرینی شما در ورطه ورشکستگی و شکست خواهد افتاد. من به درآمد هنگفتی که به دست میآوردم دل خوش کرده بودم و تصور میکردم که در کارآفرینی بهترین هستم. زمانی که فهمیدم اشتباه کردهام، خیلی دیر شده بود. شکست شروع شده بود و من به پایینترین سطح رسیده بودم. نکته مهم برای هرکسی که این مقاله را میخواند این است که من از همه این منفیبافیها و شکستها درس میگیرم و آنها را در مسیری وارد میکنم تا به شما بیاموزم که چگونه خود را از شکست در سفر کارآفرینی خود بازدارید. به عبارت دیگر، به نظر من شکست یک ضرورت است و بهتر است تلاش کنید تا جای ممکن آن را از سر راه بردارید.
2. تمرکز بر درآمد بهجای اندازه کار
در جهان شرکتی امروز، هر روز بارها و بارها در مورد درآمد میشنویم اما اعداد خستهکننده هستند و انسانها اساسا به آنها اهمیت نمیدهند. اگر به من بگویید که کسبوکار شما در ماه گذشته 300 درصد رشد داشته است، توجه من را در کسری از ثانیه جلب کردهاید اما سپس آن را فراموش خواهم کرد. اما اگر به من بگویید که محصولی تولید کردهاید که ماه گذشته 5 نفر را از سرطان نجات داده است، آنگاه توجه من و احتمالا پول من را به سرعت به سمت خود جلب خواهید کرد. بله، برای ادامه راه احتیاج به درآمد دارید؛ اما آنچه در سفر کارآفرینی شما فراموش شده است، صحبت در مورد اندازه کار شماست. میخواهید در مورد چیزهایی صحبت کنید که افراد تیمتان به آن اهمیت میدهند (حتی اگر همه آنها فریلنسر باشند). ارقام و اندازه کار به سوی هدفتان باید بهطور کامل تنظیم باشد. از اینکه صد درصد زمانتان را به صحبت در مورد درآمد اختصاص دهید، دست بردارید چرا که این کار شما را به یک بازنده بیهوده شبیه میکند درحالیکه واقعا اینگونه نیستید.
3. عملکرد ناکافی و استراتژی بیش از حد
من در جلسات استراتژی بسیاری شرکتکردهام؛ اما آنها من را ناامید میکردند. تا زمانی که طراحی گرافیکهای خیالی در پاورپوینتها را به پایان برسانید، بازار احتمالا پیشتر تغییر کرده است. در جهان پرسرعت امروز زمانی برای راحت نشستن و رویابافی برای افقهای خیالی محصولتان وجود ندارد. بهجای استراتژیبافی، آنچه فراموش شده است این است که باید با مشتریان صحبت کنید و این انسانهای کمیاب را برای کسبوکارتان جذب کنید. موفقیتی که در انجام این کار بهدست میآورید، خوب یا بد بودن ایده شما را تعیین خواهد کرد. استراتژیهای دور و دراز را کنار بگذارید. باید سریع و فوری عمل کنید. تصور کنید که جهان در پنج سال آینده به پایان میرسد. این تصور به شما کمک میکند تا وارد عمل شوید.
4. از تیمتان غافل نشوید
موضوع مهمی که از آن غافل شدهاید «افراد تیمتان» هستند. اگر سفر کارآفرینی شما فوقالعاده نیست، به این دلیل است که افراد اشتباهی را در کنارتان نگه داشتهاید. این افراد میتوانند مشاوران، آزادکاران، موسسان یا کارمندان شما باشند. در هر صورت شما متهم اصلی هستید.اما میتوانید به سرعت این مساله را حل کنید. نگران تعداد افرادی که دارید نباشید، بر ارائه برندهها تمرکز کنید. منظور من از برندگان کسانی است که میتوانند شکست بخورند، اما دوباره با لبخند برخیزند و از نو شروع کنند. باید به دنبال قاطعیت و عزم راسخ باشید. چگونگی ورود افراد به تیمتان، به اندازه ارزشی که میتوانند ایجاد کنند اهمیت دارد. تجربه شغلی قبلی، تعداد درجات و موقعیتهای پیشین آنها را با شک و تردید در نظر بگیرید چرا که هر کسبوکاری شرایط خود را دارد و قابل تقلید نیست.
منبع: entrepreneur
نویسنده: Tim Denning
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد