نویسنده: حسین جلیلیان دانشجوی دکتری و مدرس مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران دکتر علی اصغر پورعزت استاد دانشگاه تهران، در کتاب مدیریت ما (چاپ اول، بهار 1393، صص 37-36) در بحث «التقاط علمی» در مدیریت اسلامی می گوید: «مدتهاست که دانشمندان، قالب اصول مدیریت را از گیولیک و فایول اخذ میکنند و سپس به پر کردن محتوای آن اصول، با مفاهیم و دستورات اسلامی، همت می گمارند. غافل از اینکه این گزاره ها هنوز راهی طولانی دارند که به اصل علمی تبدیل شوند؛ زیرا به قول سایمون، این اصول با هم تعارض دارند؛ برای مثال، اصل تخصص با اصل وحدت فرماندهی و وحدت هدف، ناسازگار است. پس چگونه می توان آنها را اصل نامید؟ با این حال، بسیاری از کتابهای موجود مرتبط با مدیریت اسلامی، گویا این گزاره ها را اصل محتوم پنداشته، برای معرفی دین و توانایی آن، به تطبیق دین با این اصول همت میگمارند. حاصل ادعای این گروه آن است که «خداوند ما آنقدر داناست که سالها پیش از فروید و تیلور و فایول، دلالتهایی بر فرضیه های آنها داشته است و پیامبران و اولیای او نیز آنقدر هوشمندند که جملاتی نظیر این دانشمندان داشته اند». (متأسفانه این رویکرد در میان مدعیان خبرگی در مدیریت اسلامی فراوان است). البته باید توجه داشت که بسیاری از آثاری که متأسفانه به این نوع التقاط انجامیده اند، احتمالاً با نیت خدمتگزاری به دین و احترام به مذهب، تدوین شده اند؛ ضمن اینکه شاید بتوان گفت که بصیرت یافتن جامعه علمی به التقاط علمی و پرهیز از آن، ثمره تلاش منتج به التقاط این گونه پژوهشگران بوده است؛ بنابراین ضمن احترام به تلاش آنها، نتیجه کارشان غیر قابل قبول است». (پورعزت، 1393، صص37-36). به بسیاری از کتابهای مدیریت اسلامی منتشر شده که نگاهی بیندازید متاسفانه همین رویکرد را دارند. از درس مدیریت اسلامی دوره کارشناسی نه مطلبی یادم هست، نه اسم کتاب و مولفش و نه چیز دیگری. بعد از آن جسته و گریخته نام و مطلبی از مدیریت اسلامی شنیده و میخواندم. تا اینکه سال 93 یکی از دوستانم که دانشجوی دکتری بود ظاهراً کلاس مبانی فلسفی تئوریهای سازمان و مدیریت ایشان شده بود«کلاس مدیریت اسلامی با رویکرد تحلیل و ارزیابی منابع مرتبط با مدیریت اسلامی». دوستم که با این زمینه ها آشنایی چندانی نداشت تقریباً هر هفته برای ارزیابی کتب و فصول مرتبط با مدیریت اسلامی که استاد به عنوان تکلیف به ایشان میداد، از من کمک میخواست! من هم به دلیل مطالعه گسترده در حوزه تئوریهای مدیریت و کتابهای نظریه پردازی، جسارت کردم وچندین ماه درگیر مطالعه محتوای مدیریت اسلامی شدم. در این میان، دو نکته بیش از همه چیز ذهنم را به خود مشغول کرده بود: 1.ظاهراً مولفان این آثار برای تألیف کتاب، در میان آثار غنی اسلامی بویژه نهج البلاغه و احادیث گشته و گاهاً بر اساس تفسیر هرمنوتیکی خودشان، سعی کردهاند دنبال مطلب یا فرمایشی باشند که با اصول و مباحث مطرح شده در کتابهای مدیریت وارداتی و برگرفته از علم و تجارب دنیای غرب، همخوانی داشته باشد یا برخی اصول و سرفصلهای مدیریت را در قالب کتاب چیده و سعی داشته اند در میان متون اسلامی، جمله یا حدیثی دال بر صحت آنها بیابند! و اینگونه بسیاری از آثار و کتابهای به اصطلاح مدیریت اسلامی متولد شده اند! 2. نکته عجیب دیگر اینکه تعاریف بسیاری از اندیشه ورزان این حوزه از مدیریت اسلامی به حدی متفاوت است که نمیتوان با مطالعه آنها به تعریف واحدی از مدیریت اسلامی رسید. وقتی بیشتر دانشجویان مدیریت نامی از «مدیریت اسلامی» میشنوند ناخودآگاه ذهن آنها متوجه دکتر افجه ای از اندیشه ورزان این حوزه می شود. طبق تعریف دکتر افجه ای «مدیریت اسلامی عبارت است از روش حل عادلانه مسائل اداری؛ به عبارت دیگر، به هر قاعده اساسی اداری که باید با ایده عدالت اجتماعی ارتباط داشته باشد میتوان مدیریت اسلامی اطلاق کرد؛ در حالی که علم مدیریت یا اداره شامل هر نظریهای است که رویدادهای عینی اداری و اقتصادی را به دور از هر گونه اندیشه عدالتخواهانه و پیش ساخته ذهنی تفسیر می کند» (افجه ای، 1377، ص 9). و در ادامه می گوید «بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مدیریت اسلامی یک مقوله مکتبی است و نه علمی؛ نه تنها مدیریت اسلامی که هر نوع مدیریت دیگر، ولو در جوامع غیراسلامی و غیرالهی شکل گرفته باشد، مقوله ای است مکتبی و مذهبی و نه علمی» (همان صفحه 25). اگر چه این تعریف در نوع خود جالب . خاص است و جای بحث بسیار دارد اما به هیچ وجه جامع و مانع هم نیست. برای من دانشجوی مدیریت که چندین سال است مدیریت اسلامی برایم مبهم بوده و هست، دو سؤال مطرح است: 1.آیا بهتر نیست دانشمندان و صاحبنظرانی که دغدغه «چرایی»، «چیستی» و «چگونگی» مدیریت اسلامی را دارند، مباحثات، جلسات، سمینارها، مناظرات و مراودات علمی مستمری داشته باشند که رویکرد روبنایی و نادرست تطبیق دین با اصول مدیریت و التقاط علمی بوجود آمده در این حوزه مطالعاتی را اصلاح کرده، و به طور زیربنایی و علمی «مبانی فلسفی، زیرساختهای بنیادی، پیش فرضها و مفروضات مشترک» در مورد مدیریت اسلامی را استخراج کرده و سپس به سطح مدلهای مفهومی و عملیاتی مدیریت اسلامی ارتقاء دهند؟ 2. اگرچه به نظر می رسد در مورد چرایی مدیریت اسلامی تا حدی توافق وجود دارد. اما میان اندیشه ورزان این حوزه در مورد چیستی و چگونگی مدیریت اسلامی وجوه اشتراک و توافق نظر زیادی وجود ندارد و رویکرد بسیاری از متون منتشر شده در این زمینه صحیح نیست. در این شرایط، آیا اضافه کردن درس مدیریت اسلامی به مواد آزمون کنکور کارشناسی ارشد و دکتری مدیریت، بخصوص با توجه به شیوه مطالعه و نگاه دانشجویان به مطالعه کنکوری متون مربوطه، صحیح و لازم بود؟! آیا متون تدوین و منتشر شده مرتبط با مدیریت اسلامی، رویکرد صحیح و اعتبار تأیید شده ای دارند که بیم آن نرود تبیین ناقص، مبهم و ناصحیحی از مدیریت اسلامی صورت نگرفته و به اذهان دانشجویان منتقل نشود؟!
مطلب خوبیه ولی به نظرم بین تبلیغات برای نویسنده، همراهی با موج اعتراض داوطلبین و نوشتن یک مطلب و نقد علمی مونده! اغلب اساتیدی که کتاب مدیریت اسلامی دارند عضو کارگروه اسلامی سازی علوم انسانی بوده اند و نمی توان همه منابع منتشر شده را التقاط دانست چرا که اگر غربیان صحبت از برنامه ریزی کرده اند و محققی هم در کتابش در مورد برنامه ریزی از دید اسلام سخن گفته پس آن کتاب التقاطی بوده و ناقص است! نمی توان گفت مدیریت اسلامی در رشته مدیریت مطرح شنود تا زمانی که بر روی آن کارهای زیادی انجام شود! اتفاقا تا زمانی که مدیریت اسلامی دغدغده دانشمندان مدیریتی نشود بر روی آن تحقیقات کمی نیز انجام خواهد شد... با اینحال در حالت کلی اینکه بگوییم کدام مدیریت اسلامی می تواند شامل همه دروس دیگر کنکور هم باشد. کدام تئوری مدیریت؟ کدام روش تحقیق و آمار؟ و این رویکرد ابهام آلود سازمان سنجش در عدم معرفی دروس آزمونی و عدم تطابق سوالات آزمونها با سرفصل های اعلامی قطعا ضعفی بزرگ و انتقادی وارد و بجاست
با سلام متاسفانه در کشور ما تنها چیزی که باب شده است تقلید کورکورانه از روش های کشورهای دیگر است و جاهایی هم که کم میاریم میخواییم به اصطلاح بومی سازی کنیم دانش رو. در حالی اگر خوب نگاه کنیم در مدیریت با این همه استاد تمام ما چقدر تونستیم نظریه پرداز داشته باشیم؟ کدام کتاب ها واقعا تالیف شده اند؟ به نظر شما کتاب ها اکثرا ترجمه نیستن تا تالیف؟ به نظر شما چرا با این همه استاد و کارشناس در رشته مدیریت وضعیت کشور به این صورت هست؟ و هزاران چراهای دیگر ما با این مدیریت به کدامین راه خواهیم رفت ........
میلیون ها دانشجو و استاد در سطح دکتری ارشد و لیسانس در رشته مدیریت یا مشغول به تحصیل اند و یا تموم کرده اند... پس به قول دوستمان هادی پس چرا وضعیت مدیریت کشور در حوزه های مختلف بدین گونه است؟ یا ما داریم در دانشگاه برای صرفا گرفتن مدرک و پاس کردن چندتا درس می چرخیم و یا بازار کار و سازمانها جور دیگر هستند و این مطالبی که ما میخونیم اصلا کاربردی ندارد... بیایند بررسی کنند ببیند بعد اینهمه سال و اینهمه دکتر و فوق لیسانسو لیسانس در مدیریت، تاثیری داشته یا نه؟ به چه دستاوردی رسیده؟ البته بسیاری از فارغ التحصیلان این رشته واقعا بدرد مملکت خوردند و چرخهای مملکت را دارند می چرخانن
نام شما (ضروری) *
ایمیل (ضروری) * *
*