بیش از 60 سال از عمر دانش «مدیریت» ایران میگذرد. تمامی مقاطع این رشته در دانشگاههای مختلف و نهادهای آموزش عالی کشور تدریس میشود و چندین هزار فارغ التحصیل آن، از چندین دهه پیش روانه بازار کار شدهاند و دهها نفر به درجه علمی پروفسوری «مدیریت» هم رسیدهاند. با همه اینها، برای مردم این کشور، «ضعف مدیریت» همانند «تورم» واژه و دردی آشناست. بدون تردید سیاستهای دولتها در تحول و رشد و شکوفایی اقتصاد یک کشور بسیار تاثیرگذار است و اقتصاد دولتی و غیررقابتی ایران از علل ناکارآمدیها و مشکلات کنونی است، اما نمیتوان انکار کرد که اکنون برخی از مشکلات انباشته شده و بارهای مضاعف بر دوش دولت نتیجه ناکارآمدی سازمانهای بزرگ و کوچکی است که از ضعف «مدیریت» رنج میبرند. یک سوی رقابتی شدن و رقابتپذیری اقتصاد کشورها، سیاستهای دولتها و اصلاح ساختارهای اقتصادی است و سوی دیگر آن، مدیریت علمی، خلاق و هوشمندانه مدیران و رهبران صنایع و سازمانها است. نمیتوان و نباید صرفاً انتظار کشید که سیستم اقتصاد کشور (آن هم از سوی دولت!) رقابتی شود و سپس زمینه برای توجه به مدیریت علمی، بهبود بهرهوری، افزایش تولید، رونق بازرگانی و رشد اقتصادی فراهم شود. سازمانها آنقدر قدرت و تاثیر دارند که میتوانند سرنوشت حکومتها را هم تعیین کنند. امروز ژاپن در ذهن جهانیان یعنی تویوتا، سونی، پاناسونیک، توشیبا، سیکو، کانن، مزدا، هیتاچی. و قطر یعنی .....؟! ازبکستان یعنی ...؟! و این برندها حاصل قوانین و ساختارهای صرف نیست، حاصل نبوغ و تلاش مدیران و اندیشمندان مدیریت و بازرگانی آنهاست. شواهد نشان میدهد که سهم صاحبنظران مدیریت و مدیران علمی در تصدی پستهای مدیریتی ارشد سازمانهای کشور (از وزارتخانهها گرفته تا نهادهای سیاستگذاری و اجرایی سطح میانی و عملیاتیتر)، بسیار اندک بوده است. اگر چه دانش و تخصص مدیریتی چندان در انتصابهای مسوولان دارای اولویت نبوده و نیست، اما شاید کارنامه خود صاحبنظران و دستاندرکاران «مدیریت» در تاثیرگذاری کمشان بر تحولات اقتصادی، بازرگانی و اداره کشور بیتاثیر نبوده است. برای مثال، صاحبنظران و تحلیلگران اقتصاد، اگر نگوییم حضور فعال و اثربخش، حداقل حضوری تاثیرگذار بر تحولات اقتصادی کشور دارند. دهها مصاحبه و تحلیل هر روزه آنها در مطبوعات و رسانههای کشور شاهدی بر این گفته است. در مقابل، با وجود اینکه زمینهها و عرصههای بسیار متعددی برای ارائه طرحهای کلان مدیریتی و کسب و کار در کشور وجود دارد اما سالها انفعال صاحبنظران «مدیریت» باعث شده تا دانش و تخصص «مدیریت» و مدیران چندان جدی گرفته نشود و امروز انتظاری از آنان برای طرح دیدگاه یا راهبردی برای کمک به برونرفت از گوشهای از چالشها و بحرانهای اقتصادی، بازرگانی و تولیدی کشور وجود نداشته باشد. آنچه مسلم است این است که راهکار برونرفت از چالشهای فعلی کشور، تکبعدی و صرفاً اقتصادی یا سیاست خارجی نیست بلکه قسمت اعظمی از آن راهکار دانشی و تخصصی «مدیریت» در ابعاد بازرگانی، دولتی، کارآفرینی و صنعتی است. سیاستها، تجارب و راهبردهای مدیریت میتوانسته و میتواند در حل و کاهش چالشهای متعدد اقتصادی بسیار مؤثر واقع شود. برخی از این راهبردها عبارتاند: برندسازی ملی و بازاریابی از طریق شبکههای اجتماعی برای جذب گردشگران و سرمایهگذاران خارجی و بهبود وجهه کشور و معرفی فرصتهای اقتصادی ایران، مدیریت انتظارات تورمی که یکی از علل افزایش تورم بخصوص در سالهای اخیر بوده است، سازماندهی مجدد و اصلاح ساختارهای بوروکراتیک و شبه بوروکراتیک سازمانها و نهادهای دولتی و عمومی؛ توسعه سرمایه اجتماعی بین دولت و ملت برای ایفای نقش در موقعیتهایی نظیر انصراف گروهی از اقشار جامعه از دریافت یارانه، بکارگیری ساختار و راهبردهای کنترل و نظارت مدیریتی برای کنترل افزایش بیقاعده قیمتها و تورم بیشتر؛ مدیریت توریسم و بازاریابی گردشگری برای جذب توریست و درآمدزایی از ظرفیتهای گردشگری کشور؛ بازاریابی بینالمللی هدفمند و حمایت شده برای توسعه صادرات و برندسازی محصولات ایرانی دارای مزیت رقابتی، طراحی چشمانداز و برنامهریزی استراتژیک آینده صنایع کشور جهت آمادگی برای ورود به بازار و اقتصاد جهانی، و.... تاکنون نقش دانش و تخصص «مدیریت» در سیاستگذاریهای اقتصادی کشور، به دلایل مختلف، کمرنگ بوده است. از آنجا که علوم و حوزه تاثیرگذاری مدیریت و اقتصاد به هم وابسته و در هم تنیده است قطعاً دانش، نیروی انسانی، تجارب و اندیشههای مدیریتی صاحبنظران، اندیشمندان و کارشناسان مدیریت کشور میتواند راهگشای توسعه، و مکمل و پیشبرنده برنامههای تحول اقتصادی کشور باشد.نویسنده به عنوان کسی که تمامی مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری «مدیریت» را سپری کرده است و اندک دانش و شناختی از «مدیریت» و تاثیر و تحولات بالقوه و بالفعل آن بر اقتصاد کشورهای مختلف دارد، اطمینان دارد که اگر مسوولان و اندیشمندان اقتصاد کشور، شناخت کافی از ابعاد و زمینههای تاثیرگذاری و عمل دانش «مدیریت» داشتند، هم کمی از حجم انتقادات از دولتها را متوجه کم کاری و انفعال صاحب نظران و دستاندرکاران «مدیریت» کشور میکردند و هم مشارکت بیشتر و رسمیتری از آنان در مدیریت اقتصادی کشور مطالبه میکردند. حسین جلیلیان - اقتصادنیوز
نام شما (ضروری) *
ایمیل (ضروری) * *
*