شما هنوز به سایت وارد نشده اید.
دوشنبه 05 آذر 1403
ورود به سایت
آمار سایت
بازدید امروز: 506
بازدید دیروز: 25,397
بازدید کل: 157,706,803
کاربران عضو: 0
کاربران مهمان: 108
کاربران حاضر: 108
کدخبر: 10321 زمان ارسال: دوشنبه 29 اردیبهشت 1393 - 12:25 تعداد بازدید: 2704
دکترا نمیخوانم: ساعت رولکس برای شکم گرسنه

نوشته: محمدرضا شعبانعلی

از سال ۸۰ که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال ۱۳۸۴ باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال ۸۶ که کارشناسی ارشد مدیریت را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز تا امروز، دوستان زیادی می پرسند که چرا ادامه تحصیل نمیدهی و  دکترا نمیگیری…

ادامه تحصیل در مقطع دکترا

پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…

 

مقدمه اول:

یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.

شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟

هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.

اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.

خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!

لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز٫ چیزی مثل جواز کسب!

من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.

من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.

به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.

فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.

مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید

دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.

——————————————————————————————————

مقدمه دوم:

اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!

کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.

این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد  دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».

——————————————————————————————————-

اما حالا دلایل من:

- ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.

شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!

من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برای پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!

- در بسیاری از حوزه ها ما هنوز Generalist هم نداریم پس چرا باید به دنبال Specialist برویم.

در رشته خودم عرض میکنم. وقتی هنوز در بسیاری از رشته های دانشگاهی ما، هنوز «ارتباطات و مذاکره» را به عنوان یک درس ارائه میدهند و این دو حوزه کاملاً تخصصی از هم تفکیک نشده اند، بیشتر شبیه شوخی خواهد بود که من بروم دکترا بگیرم و مثلاً به طور خاص در خصوص

«تفاوتهای الگوهای مذاکره درونسازمانی بین زنان و مردان با سن ۳۰ تا ۴۰ سال در مشاغل خصوصی و بنگاه های کوچک و متوسط در کلانشهر های ایران»

تز بنویسم!!!!

شاید بعد از نوشتن این تز، به من به جای «مهندس شعبانعلی» بگویند «دکتر شعبانعلی». اما من هر بار که دکتر صدایم کنند فکر میکنم دارند مسخره ام میکنند! شاید آنها نفهمند چه میگویند اما من که میدانم معنی دکتر چیست…

- شاید یکی از کارکردهای مدرک دکترا، تدریس در دانشگاه ها باشد. اما واقعیت این است که هدف من بزرگتر از تدریس دانشگاهی است. من در حال آموزش به مدیران اقتصادی کشور هستم و فکر میکنم آموزش امروز آنان، فوریت بیشتری دارد تا آموزش جوانان فردا. اگر فردا اقتصاد کشورم، مثل امروز باشد، جوانان کشور شغلی نخواهند داشت تا بتوانند از آموخته های دانشگاهی خود استفاده کنند…

- تجربه امروز ایران و جهان نشان داده که بزرگترین تغییرات اقتصادی و مدیریتی و صنعتی جهان را نه دانشگاهیان نظریه پرداز، بلکه صنعتگران عملگرا ایجاد کرده اند. انتخاب با ماست که در زمره کدام گروه باشیم اما من گروه دوم را ترجیح میدهم.

- مبحث هزینه فرصت نیز بحث مهمی است که همیشه به آن اشاره کرده ام. وقتی من میتوانم به جای ۵۰۰۰ ساعت وقت گذاشتن و اخذ مدرک دکترا (با هدف اینکه عنوانی به القابم اضافه شود) ۲ یا ۳ کتاب ارزشمند تألیف کنم که برای ده ها هزار نفر از هم وطنانم مفید فایده واقع شود، خیانت به جامعه است که عنوان و لقب خودم را به نیاز مردم جامعه ام ترجیح دهم.

خلاصه اینکه به نظر من، نیاز امروز جامعه من مدرک نیست. بلکه ما نیازمند دانشمندانی عملگرا  و مطالعه محور هستیم که علم روز دنیا را بیاموزند و آن را همچون لباسی بر قامت فرهنگ و جامعه ما بدوزند و ما را از این عریانی که گرفتار آنیم نجات دهند. ادامه تحصیل در دانشگاه، یکی از روشهای علم آموزی و دانش اندوزی است که ۱۵ سال فعالیت دانشگاهی و صنعتی در ایران و جهان، به من به تجربه ثابت کرده که برای ایران امروز، اگر هم یکی از روشهاست قطعاً بهترین روش نیست.

من ضمن احترام به همه دوستان عزیزم که در دانشگاهها در خدمتشان هستم، احساس میکنم کار کردن با مدرک دکترا در بسیاری از رشته ها در شرکتهای ایرانی مانند به دست داشتن ساعت رولکس برای کسی است که در پرداخت هزینه تخم مرغ شام خود هم دچار بحران است…

یا شبیه پرتاب کردن ماهواره به سمت آسمان، در شرایطی که هواپیماها به سمت زمین سقوط میکنند.

یا شبیه مطالعه بر روی فن آوری نانو، در کشوری که خط کش ها در ابعاد سانتی متر هم درست اندازه نمیگیرند.

یا شبیه…

 

نظرات کاربران
مرتضی : 1393/02/28

انصافا صحیح میفرمایید فقط ای کاش این ها رو به پدر و مادر های این کشور بگید که مسبب همه این مشکلاتن و بچه هاشون رو مجبور به أخذ مدرک پست پست پست دکترا میکنن تا به فاطی و صغی پزشو بدن.

شریعت : 1393/02/28

ممنون از قلم شیوا تون..

محمد : 1393/02/28

چون خودم فقط تا مقطع لیسانس درس خوندم فکر میکردم این تفکر اشتباهه ولی الان که یکی از فوق لیسانسها اون هم از دانشگاه معتبر این حرف رو زده به خودم آفرین میگم. واقعا که حرف دلمو زدی دورو بر من پر از فوق لیسانس و دکتر بی دست و پاست (به دور از بقیه باشه) که من جمع و جورشون میکنم

ارسلان : 1393/02/28

خیلی خوب عنوان کردید: به جای آنکه دنبال مدرک بروم، باید کاری کنم که به درد جامعه بخورم.

میم : 1393/02/28

من خودم دانشجوی دکترا هستم. واقعا حرف دل همه را زد ایشون. بسیاری از دوستان ما آمده اند دکترا بدون داشتن هدفی روشن، آن هم در دانشگاههای ما که علم حرف آخر را می زند... به نظر من در شرایط فعلی هر چقدر بتوان زودتر وارد بازار کار شد به صرفه تر است... در ضمن فرصتهای شغلی هر چه مدارک تحصیلی از لیسانس به سمت بالاتر می رود عمدتاً کمتر می شود. برای دکترا که دیگر واقعا بجز دانشگاه آن هم به تعداد محدود، فرصتهای شغلی در صنعت در جامعه امروز ایران بسیار کمتر از فوق لیسانس و لیسانس است. ...

دکتر : 1393/02/28

خوب حالا برا چی کنکور میدادی؟ !!!!!!!!!

ساعد : 1393/02/28

بسیار با نظر جنابعالی موافقم. ای کاش دوستان ما در این دانشگاه های به اصطلاح مادر ، صنعتی و چی و چی از این چهار دیواری دانشگاه بیان بیرون و یه نگاهی به اوضاع وخیم اقتصادی بکنند. به نظر من چون کار واقعی به نسبت سخت تر از درس خوندن و مقاله دادن هست (عرض می کنم به نسبت)، بسیاری از دوستان ماندن در دانشگاه رو ترجیح میدن. الان کیه که تو این اوضاع بلند شه بره یه مجموعه ای راه بندازه و یه حرکتی بکنه. خوب عزیز من سرما داره، گرما داره، سختی داره. راحت نشستی تو دانشگاه حالش و میبری. بهونه هم داری: هنوز درسم تموم نشده. بیچاره نمیدونه که چی در انتظارش هست.1!!!!! حرف زیاده. به خودمون بیایم. خودمون. هر کی به اندازه خودش ارزشی رو ایجاد بکنه. به اندازه ای که داره تو این مملکت مصرف میکنه. همین.

احمد : 1393/02/28

من امسال دکتری امتحان دادم رتبه خوبی هم آوردم، ولی خیلی وقتا به این فکر میکنم ای کاش بتونم یه جایی مفید باشم، یه خاطره بگم، چند روز پیش مصاحبه بودم، استاد گیر داد فلان مقاله رو چطوری نوشتی، اصلا نحوه همکاریت نامشخصه، چرا با فلان استاد نوشتی؟ نکنه مرام گذاشتن برات اسمتو زدن؟!!! اصلا توکه 10 11 تا مقاله داری مشکوکی! البته با این ادبیات نگفت ولی منظورش همین بود. خیلی دلم میخواست اون لحظه بهش بگم تو چطوری تونستی تو سال 2013 هر 10 روز یه مقاله isi چاپ کنی(این استاد پارسال نزدیک به 40 مقاله داشتن-فقط isi )؟ تو مشکوک نیستی!!! خدا عاقبت همه مارو بخیر بگذرونه انشاالله از مطلبی که گذاشتید بسیار ممنونم

soroush : 1393/02/29

خوب برای دکترا قرار نیست ایران بخونین 5 سال وقتتون رو با هزینه سرف کنین به کشورهای دیگه فکر کنین مثلا اسکاندیناوی که رایگان هستش و یا ترکیه ماهب 1100 لیره (هر لیره 1500 تومان )بورس میده حتی دانشجویان دانشگاه آزاد هم از این بورها به خوبی استفاده میکنند

نام شما (ضروری)

ایمیل (ضروری)