هوش عاطفی به معنی شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای فرد یا دیگران توسط خود فرد است. به عبارت دیگر، شخصی که هوش هیجانی بالایی دارد، سه فاکتور هیجان را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: فاکتور شناختی، فاکتور فیزیولوژیکی و فاکتور رفتاری. علم مدیریت بر این موضوع که افراد، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای انجام فعالیت هادر سازمان دارند به عنوان چالش در سازمان های نوظهور می نگرد. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعی اند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف تری دارند. با ظهور عصر اطلاعات و ارتقای ارزشمندی ارتباطات انسانی و هم چنین بروز موقعیتهای استراتژیک سازمانی، تکنولوژی داده های کلان مورد توجه بسیاری از سازمان ها قرار گرفته است به طوری که یافتن کارکنانی که با داده های کلان کار کنند به امری دشوار مبدل شده است. در این مطالعه رابطه تکنولوژی داده های کلان با هوش هیجانی به عنوان یک رابطه مثبت از ابعاد رفتار سازمانی مورد توجه قرار می گیرد البته لازم به ذکر است که این رابطه در چارچوب منشور هر سازمان متفاوت است. ممکن است یک سازمان روابطی غیر عرف باشد و در سازمان دیگر همان روابط اخلاقی و عرفی تلقی شود و لذا این تأثیر برای دو سازمان متفاوت است.در بخش خاتمه مدل مفهومی هوش هیجانی/تکنولوژی جهت درک بهتر ترسیم خواهد شد. فرمت فایل : Word