با توجه به نقش محوری و کلیدی رهبران در پیشبرد سازمان در مسیر تحقق اهداف تعیینشده و استقرار بقای سازمانی، لزوم هماهنگی، همراهی و تعامل مستقیم تمامی سطوح سازمانی با رهبران بهمنظور تحقق این مهم اجتنابناپذیر است. امروزه، سازمانها بهصورت فزایندهای خود را درگیر مسئلهای میبینند که آن را معمای اخلاقی مینامند، یعنی اوضاع و شرایطی که باید یکبار دیگر کارهای خلاف و کارهای درست را تعریف کرد. بهطورکلی انسانها در بعد فردی و شخصیتی دارای ویژگیهای خاص اخلاقی هستند که پندار، گفتار و رفتار آنها را شکل میدهد. ممکن است همین افراد وقتی در یک جایگاه و پست سازمانی قرار میگیرند عواملی موجب شود که پندار، گفتار و رفتار متفاوتی از بعد فردی سر بزند که این ویژگیهای انسانی بر روی میزان کارایی و اثربخشی سازمان تأثیر بگذارد. از طرفی اخلاقی بودن یا نبودن رفتارها و عملکرد میتواند موجب بروز پیامدهای مثبت یا منفی در سطح سازمان گردد. مدیر باید ازنظر اخلاقی جوی سالم برای کارکنان در سازمان به وجود آورد تا آنان بتوانند با تمام توان و بهرهوری هرچه بیشتر کار کنند. این امر، نیازمند وجود رهبری باهوش اخلاقی بالا است. رهبری اخلاقی نشان دادن رفتار هنجاری مناسب از طریق اقدامات فردی، روابط بین فردی و ترویج چنین رفتارهایی در پیروان است که از طریق ارتباطات دوطرفه، تقویت و تصمیمگیری امکانپذیر خواهد بود چهارعنصر رهبری اخلاقی عبارتاند از هدف، دانش، اقتدار و اعتماد. رهبران باهوش اخلاقی بالا، کار درست را درست انجام میدهند، اعمال آنها پیوسته باارزشها و عقایدشان هماهنگ است، عملکرد بالایی دارند و همیشه کارها را با اصول اخلاقی پیوند میزنند. نتایج تحقیق حاکی از آن است که رهبران نیازمند اخلاقاند، زیرا دارای مسئولیت هستند و پایبندی به ارزشهای اخلاقی، مشخصه رهبرانی با اثربخشی بالاست این رهبران از طریق رفتارهای منصفانه با کارکنان خود آنها را ترغیب به بهبود عملکرد و تمایل به نوآوری و خلاقیت میکنند.