نه در جامعه ما، بلکه در بسیاری از جوامع امروز هم، میتوانیم شاهد و ناظر فقر باشیم به گونه ای که در برخی از کشورها، ناملایمات و ناگواریها و دشواریهای برآمده از آن، همه ارکان حکومتی را زیر سئوال برده و در برخی دیگر کمی کمتر! این پدیده، میتواند مخرب و ناسازگار باشد، جریانی که بی هیچ تردید تا فردا و فرداهای بسیار دیگری هم در برابر اقوام و ملت های بی شمار جهان عرض اندام خواهد کرد. پدیده فقر می تواند نه تنها آن خاندان و آن قوم را با مشکلات و معضلات بیشماری درگیر کند که حتی در این روزها که اینترنت و ماهواره هم با همان "مدیریت"های فرهیخته و متبلور ظاهر شده و مردم سایر جهان را به سوی خود کشانده است، باز هم همان جنگ و ستیزها، همان کشت و کشتارهای بی دلیل ناشی از خودخواهی و خود محوریها و تعصبهای خشک و خالی از منطق، یا قحطی و گرسنگی و ظهور انواع و اقسام بیماریهای شناخته و ناشناخته درمان پذیر و غیرقابل درمان، یا کمبودها و نبودهای وسایل و ابزار زندگی ادامه دارد. ناهمواریها و ناهنجاریهایی که دو روی یک سکه را به تصویر میکشند.یک روی آن، علم و دانش، تخصص و کارشناسی، کشف و اختراع را نشان میدهد، ولی روی دیگرش بلای جان مردم بینوا و تنگدست و ناتوان شده است. همانهایی که پیوسته از دردها و ناراحتیها مینالند و فریادشان به آسمان میرود. در این مقاله بر آن شدیم تا برای چاره جویی پیچیدگی های نظام اجتماعی و همچنین گذار از تله فقر و مسائلی که همواره جامعه بشری با آن مواجهه است ابتدا به مفهوم مدیریت پرداخته چون مسایلی که باید برای حل آنها به جای خودمحوری، راه و رسم "مدیریت" صحیح و تخصصی را برگزینند. آن هم مدیریت کارشناسانه و محققانه ، نه آشوبگران و فتنه گران حیله گر و سارقان مسلح یا قاچاقچیان بدسگال و مافیاهای قدرتمند و خونریز و دولتمردان انحصارطلب.دوم اینکه بازاریابی را بعنوان فرایندی مدیریتی_ اجتماعی مورد برسی قرار داده و سپس به اهداف بازاریابی اجتماعی پرداخته و در ادامه تاثیر آنرا برفرهنگ های بومی محلی برای خروج از تله فقر با این پیش فرض که اگر مسائل فرهنگ های بومی محلی از سوی بازاریابان اجتماعی آگاهانه و درست مورد توجه قرار گیرد میتواند بهره وری و کارایی بالاتر و مسمر ثمرتری را فراهم سازد .