رسوایی های مهمی مانند عدم موفقیت در پس انداز و وام در اواخر دهه ی 1980 و 1990، رسوایی شرکت ورلد کام و تیکو، مرگ آرتور آندرسن و بحران فعلی سیستم مالی همگی به طورمستقیم یا غیرمستقیم با حسابداری نادرست، گمراه کننده و یا کذب در ارتباط است. بنابراین به نظر می رسد در یک مفهوم عملگرا سوال در خصوص صحت حسابداری و یا معنای حسابداری درست چیست؟ وجود داشته باشد. اثبات گزارش مالی نادرست یا گمراه کننده نشان دهنده ی این باور است که می تواند یک گزارش درست یا غیر گمراه کننده وجود داشته باشد. طراحان حسابداری استاندارد با توافق بر اینکه "سودمندی تصمیم"، (نه حقیقت)، هدف نهایی گزارشگری مالی است به این موضوع پرداخته اند. با گذشت زمان آنها جذب مفهوم انسجام حقیقت جهت ارائه دلایل منطقی برای سیاست حسابداری شده اند. نتیجه یک درگیری جدی بین محتوای حسابداری مالی و حسابرسی، آن محتوا بوده است. در این مقاله ما به این مناقشه و عواقب آن می پردازیم، و با تکیه بر اثر جان مک کامبر استدلالی را در مورد اینکه نوع صادقانه گزارشگری شرکت چه می تواند باشد را ارائه می دهیم.