امروزه، دانش، نه فقط یک منبع مزیت رقابتی بلکه در واقع تنها منبع و سرمایه رقابتی است. اگر سازمانی به راحتی نتواند شکل صحیح دانش را اعم از شخصی و سازمانی، ضمنی و آشکار، در جایگاه مناسب آن به کار ببرد؛ در عرصههای رقابتی با مشکل مواجه خواهد شد. متاسفانه، تنها بخشی از دانش داخلی در دست سازمان است و قسمتهای دیگر متکی به اشخاص می باشد. این دوگانگی بین دانش شخصی و دانش سازمانی، استراتژیهای مختلفی را برای مدیریت دانش طلب می کند. رقابت موفقیت آمیز بر پایه مزیت دانشی مستلزم هم راستا ساختن استراتژی های کلان سازمان با دانش سازمان است. پژوهشگران و متخصصان مدیریت دانش سازمانی اظهار می کنند، سازمان قادر به ادامه حیات خود نیست، مگر اینکه استراتژی مناسبی برای اداره سرمایه فکری ودانشی خود انتخاب کند. مقاله حاضر ضمن مشخص کردن تفاوتهای میان دانش شخصی و دانش سازمانی، به بررسی استراتژیهای مدیریتی مرتبط با ماهیت دانش پرداخته است. اگر سازمان از نظر بلوغ در رده های بالا قرار گرفته باشد، استراتژی نوآوری و گرنه استراتژی کارآمدی را بر می گزیند و عملا تا بالغ نشود نمی تواند استراتژی خود را بر نوآوری پایه ریزی کند. در سازمانهای امروزی به نظر می رسد پیوند بین دانش و استراتژی در عمل تا حدودی به فراموشی سپرده شده است. این مقاله ضمن تعریف این ارتباط، چارچوبی را برای انتخاب استراتژی دانشی مناسب با توجه به معیارهای مشخص شده، ارائه کرده است.