شاید یکی از دلایلی که شناخت ما را از سازمانها دچار کاستی و نقص ساخته و اقدامات و فعالیتهایمان را در سازمانها به ورطه شکست کشانیده است ساده انگاری و جزءنگری ما نسبت به پدیده پیچیده سازمان و رابط درونی آنست.مدلسازی راهی سهل برای تصمیم گیری و تحلیلهای سازمانی بوده و ما با اتکاء به آن، آنچه را که پیچیده و بغرنج بوده است از نظر دور داشته و آنرا نادیده گرفته ایم و از اینرو تئوریهای ما فاقد جنبه های اساسی وپیچیده سازمان شده اند