مدیریت علمی نهضتی که در تاریخ تحول اندیشه های مدیریت به مدیریت علمی (Scientific Management) معروف است در اوایل قرن بیستم پدید آمد. در واقع از سال 1832 یعنی زمانی که چالزبیج، نویسنده انگلیسی کتاب خود را تحت عنوان صرفه جویی صاحبان صنایع به رشته تحریر درآورد، آغاز گردید. در حدود ۵۰ سال بعد یکی از صاحبان صنایع امریکا به نام هنری تون فنون و روش های جدید را در اداره امور موسسه صنعتی خود به کاربرد که مورد توجه مهندسان و مدیران هم عصر وی واقع گردید. از این رو می توان گفت بنیانگذاران این نهضت، کارگزاران یا دانشمندان یا مهندسانی بودند که در موسسات صنعتی و دولتی کار می کردند و مهمترین مساله مورد توجه آنان در مدیریت کارایی بود. یعنی بالا بردن سطح تولید و بیشینه سازی بازده، از این رو کوشش آنان بر این بود که اصول مدیریت را با به کارگیری روش های مهندسی در طراحی شغل علمی تر سازند.مسایل دیگر سطح کار و تولید را با توسل به روش های منظم علمی حل کنند و در این جهت مطالعات اولیه روانشناسان صنعتی که «رویه های آزمایشی انتخاب پرسنل را به کار می بردند به آن ها کمک کرد» در نتیجه در زمینه های طراحی ماشین آلات، روش های انجام کار، گردش کار، نظایر آن دانش و فنون مدیریت را توسعه دادند. بنیانگذار این نهضت، فردریک تیلور (که به عنوان پدر مدیریت علمی شناخته شده است) ابتدا کارگر ساده کارخانه بود که ضمن کار از راه تجربه، مهندسی آموخت و به سرعت ترقی کرد و به سر مهندسی کارخانه رسید. او مجموعه عقاید خود درباره مدیریت را در کتاب اصول مدیریت علمی (۱۹۱۱) منتشر کرد.ویژگی بارزاین کتاب: مدیریت علمی، تاکید بر مدیریت در سطح عملیاتی، مطالعه علمی عملیات به منظور تشخیص عوامل موثر بر آن و کشف موثرترین روش انجام کار است.