در شرایطی که سازمانها تحت تاثیر رقابتهای اقتصادی میباشند، ضرورت توجه به کیفیتکاری و بهرهوری سازمانی از اهمیت ویژهای برخوردار گردیده است. مدیریت برای اینکه بتواند عملکرد سازمان متبوع خود را بهبود بخشد بایستی با دید کیفی به سازمان نگریسته و تلاش نماید تا آنجا که ممکن است با ارائه راهبردهای اجرایی،کیفیت عملکردکاری سازمان تحت امر خود را در سطح مطلوب حفظ نماید. این یعنی اینکه اصولاً هر برنامه مبتنی بر توانمند سازی می تواندبه بهرهوری منجر گردیده و تولید بیشتر، خدمات مناسبتر، جذب مشتریان و نهایتاً در اختیار گرفتن سهم بیشتری از بازار را به همراه آورد. این بهبود مستمر نه تنها برای رویارویی با تهدیدات و فرصتها در محیط پیچیده امروزی ضروری است بلکه موید آن است که سازمان نمی بایست فقط اصل متفاوت بودن کارکنان از یکدیگر را بپذیرد و باید برای تفاوتها سرمایهگذاری نماید و ایشان را به کارهایی گمارد که برابر با توانمندیهایشان باشد. با این رویکرد و با توجه به اینکه نوآوری در خلق فرصتهای جدید آنگاه تحقق مییابد که سازمان از منابعانسانی توانمند برخوردار باشد، لذا با تحلیل مدل سازه های اثر بخشی، عوامل اثرگذار در فرایند توانمند سازی کارکنان را بررسی و ضمن تحلیل نارسائیها و موانع موجود به تشریح راهکارهای عملی مربوطه پرداخته خواهد شد.