حرکت به سمت سرآمدی سازمانی، توسعه سیستم های کیفیت در یک سازمان و استقرار مدیریت کیفیت فراگیر در آن، فرایند گذار مناسبی می طلبد. برخی صاحب نظران مدیریت مسیری را برای این کار پیش بینی می کنند که از برآورده کردن حداقل نیازها، با پیاده سازی استاندارد ISO9000 آغاز می شود. مطالعات متعدد، نشان داده است که ISO9000 قدم ابتدایی مناسبی برای حرکت به سوی مدیریت کیفیت فراگیر است. در این مطالعات، عمدتاً ویرایشهای قبلی ISO9000 مدنظر قرار گرفته اند. از آنجا که این استانداد بهبود یافته است، به نظر می رسد جایگاه مهم تری در مسیر حرکت سازمان ها به سوی سرآمدی عملکرد پیدا کرده است. گام بعدی به عقیده آنان، منطبق کردن کسب و کار سازمان با یک مدل سرآمدی کسب و کار است. سوالی که برای سازمان ها در عمل پیش می آید این است که جایگاه استاندارد ISO9000-2000 در مسیر این حرکت چیست و ارتباط آن با مدل های سرامدی کسب و کار چگونه است؟ به عبارتی اگر سازمانی استاندارد ISO9000-2000 را پیاده کرده و به دنبال استقرار یک مدل سرآمدی کسب و کار است باید چه حوزه هایی را در سازمان خود بهبود بخشد و چه معیارهایی را توسعه دهد؟ برای پاسخگویی به این سؤال ابتدا در این پروژه، بین اصول استاندارد ISO9000-2000و مفاهیم بنیادین مدل EFQM و ارزش ها و مفاهیم محوری مدل بالدریج، مقایسه تطبیقی انجام شده است. سپس با استفاده از مدل امتیازدهی، منطق و رهیافت های خودارزیابی ارایه شده در مدل EFQM استاندارد ISO9001-2000 امتیازدهی شده است و میزان مطابقت نیازمندی های این استاندارد با معیارهای سرآمدی سازمانی بدست آمده است.