در دنیای پرتحول امروز با پشت سرنهادن تفکر سنتی درباره مدیریت منابع انسانی، وارد عصر جدیدی شده ایم که ساختار فکری آن آکنده از عمق بخشیدن به ارتباطات واطلاعات و توجه به مناسبات و مشارکت نیروی انسانی دانشگر به جای نیروی انسانی عملکردی است. تحقیقات پیرامون مسایل منابع انسانی نشان می دهد که سازمانهایی که بر بستر افزایش دانایی نیروی انسانی خود پیش می روند و مشارکت و همفکری نیروهای انسانی خود را در امور سازمانی خود می طلبند، به مراتب از هم افزایی بیشتری نسبت به سازمانهای ایستا و سنتی که کانالهای میان افراد را بسته نگه می دارند و برای فرایندهای اطلاعاتی میان کارکنان، محدودیت ایجاد می کنند، برخوردارند. اعتقاد جدی بر آن است که بقا و توسعه سازمانی زمانی تحقق می یابد که سازمان ها از نیروهای دانشی، خلاق و با انگیزه و در یک کلام، توانمند، برخوردار باشند. امروزه رشد نیروی انسانی از طریق آموزش بیش از پیش مورد توجه و تأکید سازمانها قرار گرفتهاست. آموزش، کاراترین ابزار و قویترین فرآیند موجود برای انتقال دانش و مهارت به نیروی انسانی و تقویت نمودن آنان برای انجام وظایف میباشد. امروزه اغلب کشورهای توسعهیافته برای بقاء، رشد و تداوم توسعه، بخش قابل توجهی از درآمد ناخالص ملی خود را به طرق مختلف صرف آموزش و تربیت نیروی انسانی مینمایند و با تعلیم مهارتهای ضروری به کارکنان، در جهت توانمند نمودن هرچه بیشتر کارکنان خود و به تبع آن رشد بهرهوری تلاش می نمایند. لذا مقاله حاضر با رویکردی تحلیلی و با هدف تبیین نقش وجایگاه آموزش نیروی انسانی در توانمندسازی کارکنان و نهایتاً رشد و بالندگی سازمانها در عصر دانایی تهیه و تدوین گردیده است.