اخلاق به عنوان تنظیم کننده روابط میان انسانها، همواره از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده است. در مدیریت نیز این ساز و کار درونی، بدون آنکه نیاز به اهرمهای بیرونی داشته باشد، قادر است تا عملکردهای اخلاقی را در کارکنان تضمین نموده و سازمانی اخلاقی را بوجود آورد. نقش اخلاق در عملکردها و رفتارها، در تصمیم گیری ها و انتخاب ها و در برخوردها و ارتباطات مهم و تعیین کننده است و از اینروست که امروزه بحث اخلاقیات و مدیریت یکی از مباحث عمده رشته مدیریت گردیده است. اخلاقیات به عنوان سیستمی از ارزشها و باید و نبایدها تعریف می شود که بر اساس آن نیک و بدهای سازمان مشخص می گردند و عمل بد از عمل خوب متمایز می شود. با اتکا به اصول اخلاقی مدیران قادر می شوند تا تصمیم بگیرند که چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است، چه کسی در سازمان به راه درست می رود و چه کسی راه نادرست می پیماید. بنابراین مدیر در انجام وظایف خود نظیر تصمیم گیری، ارزشیابی، نظارت، تشویق و تنبیه بدون وجود یک نظام اخلاقی در سازمان نمی تواند با قطعیت عمل کند. در این مقاله ضمن ارائه دیدگاههای مختلف اخلاقی، چگونگی ایجاد یک نظام اخلاقی منسجم و یکپارچه در سازمان مطرح می گردد و نحوه حفظ این نظام از طریق جهت دادن به رفتارها و ساختارها تشریح می شود