یکی از روشهای تسهیل و تسریع فرآیند توسعه متوازن و ایجاد برابری در توسعه یافتگی مناطق و همچنین توزیع عادلانه امکانات و خدمات، استفاده و بهره برداری از مزیتهای نسبی و پتانسیلهای موجود در منطقه می باشد. این استراتژی که به عنوان توسعه و عمران منطقه ای شناخته می شود، در موارد گوناگونی همچون ایجاد مناطق آزاد تجاری و یا مراکز سیاحتی و گردشگری کاربرد دارد. این راهکار به دنبال تحقق توسعه مناطق، از طریق ایجاد قطبها و کانونهای رشد، درچارچوب نظریه قطب رشد و نظریه رخنه به پایین می باشد. هدف مقاله حاضر، تعیین و سنجش عاملهای اقتصادی و اجتماعی اثرپذیر از ایجاد مراکز گردشگری در فرایند توسعه مناطق میزبان می باشد. این تحقیق با استفاده از روش دلفی و طیف لیکرت صورت گرفته است. در دور اول روش دلفی، مجموعاً 33 فاکتور اقتصادی و اجتماعی اثرپذیر، در چهار خوشه (آموزش و فرهنگ)، (اقتصاد و جمعیت)، (بهداشت و درمان) و همچنین (رفاه اجتماعی و زیرساخت توسعه) مشخص شد. در دور دوم روش دلفی، اندازه اثرپذیری عامل های بدست آمده در دور اول، ناشی از ایجاد دهکده و سایت گدرشگری تعیین گشت. یافته های این پژوهش نشان داد که در مقایسه اندازه میانگین های اثرپذیری هر خوشه با میزان متوسط امتیاز مشخص شده در طیف لیکرت، هر چهار خوشه دارای تأثیرپذیری مثبت بوده است. خوشه اقتصاد و جمعیت واجد (12) فاکتور و با امتیاز (2.511)، خوشه رفاه اجتماعی و زیرساخت توسعه واجد (5) فاکتور و با (2.433)، خوشه بهداشت و درمان واجد (5) فاکتور و با (2.258) و نهایتاً خوشه آموزش و فرهنگ واجد (11) فاکتور و با امتیاز (2.221)، تماماً بالاتر از متوسط امتیاز طیف لیکرت می باشند.