این پروژه در 31 صفحه شامل موارد زیر می باشد: چکیده، مقدمه، مدیریت دانش در سازمان، دانش ضمنی (Tacit Knowledge)، نقش دانش ضمنی در مدیریت نوآوری، دانش صریح (Explicit Knowledge)، ارتباط بین دانش ضمنی و دانش صریح، مارپیچ دانش، دانش غیر نمادین (Meta Knowledge)، دانش پنهان (Hidden Knowledge)، دانش ارتباطی (Relationship Knowledge)، رده بندی دانش و تعامل آنها بر یکدیگر، خلاقیت و مدیریت نوآوری، ایجاد دانش جدید برای نوآوری، الگوی مدیریت استراتژیک، ترکیب مدیریت دانش و نوآوری، عناصر تشکیل دهنده نوآوری دانش چیست؟، نوآوری سازمانی، نتیجه گیری: یکپارچگی مدل کلی، منابع و ماخذ. چکیده: عصر حاضر، عصر تحولات و تغییرات شگرف درفناوریهاست. عصری که ساختار فکری آن آکنده از عمق بخشیدن به اطلاعات و توجه به مشارکت نیروی انســـانی خلاق و دانش گرا به جای نیروی انسانی عملکردی است. از این رو، مدیریت هوشیار بر آن است تا هرچه بیشتر و بهتر درجهت استفاده از ابزاری به نام دانش برای رویارویی و مقابله با عوامل عدم اطمینان، حفظ موقعیت و ایجاد خلاقیت و نوآوری جهت گسترش عرصه رقابتی خود برآید، این امر مستلزم این است که سازمان با ارج نهادن به مدیریت دانش و متقابلا مدیریت خلاقیت و نوآوری، آن را به عنوان یک نیاز استراتژیک و ضروری جهت پیشگامی در عرصه رقابت پذیری، در زمره برنامه های اولویت دارخود قرار دهد. مدیریت نوآوری در واقع فرایندی است که از طریق ترکیب و یکپارچگی اجزای مختلف دانش به پدیدآوردن بدیهیات می پردازد. در این راستا به کارگیری دانش ضمنی به عنوان محرکی اساسی در موفقیت فرایند نوآوری، تاثیر قابل ملاحظه ای در کارایی شرکتها خواهد داشت . هدف این مقاله همکاری برای یک دیدگاهی بر روی عملکرد اقتصادی ، برای مثال، تعامل میان هنجارهای خاص در شرکت، پایه دانش شرکت و نوآوری است. پرسشی که مادر این مقاله سعی درروشن سازی آن داریم از این قرار است : چه چیزی در شرکت، اساس دانش شرکت و نوآوری راارتباط می دهد ؟ به دلیل توسعه مزیت های رقابتی در سطوح شرکت، پیشرفت دانش و استراتژی های نوآوری به طور نزدیکی به هم می پیوندد. در این مقاله سعی شده است بر مبنای روابط اجتماعی شرکت برای توسعه دانش سازمان و بکارگیری استراتژی های نوآوری و تاثیر آن بر دانش مدلی ارائه گردد. که آن تئوری است که در زمانی که اهمیت توسعه مدیریت دانش و نوآوری ارزیابی می شود استفاده خواهد شد.