مصاحبه سایت مدیر با علی امینی رتبه 24 کنکور کارشناسی ارشد سال 1398 رشته مدیریت مالی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین.
علی امینی هستم. رتبه 24 کل و 22 سهمیه در رشته ی مدیریت مالی و در ابتدا به رسم ادب از همه ی کسانی که در این مسیر به من کمک کردند نهایت تشکر را دارم و از خداوند منان توفیق روزافزون شان راطلب دارم.
ضمن تبریک به شما در ابتدا لطفا درصد های خود را در دروس مختلف کنکور و همچنین رتبه ی خود را بیان کنید؟
%42.22 |
مدیریت مالی |
%35.56 |
مدیریت ریسک و سرمایه گذاری |
%91.11 |
حسابداری مالی و صنعتی |
%33.33 |
ریاضی و آمار |
%61.40 |
اقتصاد خردو کلان |
%68.89 |
مدیریت اسلامی |
سفید |
زبان انگلیسی |
سفید |
تئوری های مدیریت |
20 |
معدل موثر |
22 |
رتبه در سهمیه آزاد |
24 |
رتبه کل |
رشته و دانشگاه محل تحصیل شما در مقطع لیسانس چه بوده است و با چه معدلی فارغ التحصیل شدید؟ آیا در حین مطالعه برای کنکور شاغل یا دانشجو بوده اید؟ در صورت تمایل سن خود را ذکر نمایید.
در دوران کارشناسی دانشجوی همین رشته یعنی مدیریت مالی در پردیس فارابی دانشگاه تهران بودم. و معدل لیسانسم 18.58 بود. زمان کنکور هم نه شاغل و نه دانشجو بودم. و سنم هم 24 سال است. این را هم بگویم که از سال 96 ( در پایان ترم ششم دانشگاه) خودم را برای کنکور 97 آماده می کردم، اما در میان راه نتوانستم ادامه دهم و نهایتا در جلسه ی کنکور 97 شرکت نکردم. جالب است که هم زمان با اعلام نتایج اولیه ی کنکور 97 از طرف دانشگاهم به من اعلام کردند که می توانم با استفاده از سهمیه ی استعداد درخشان و براساس معدل مقطع کارشناسی در همان دانشگاه برای مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شوم، که من نهایتا این پیشنهاد را رد کردمَ، اما الان هم که رتبه ی نسبتا خوبی آوردم، مطمئن نیستم که آیا تصمیم صحیحی گرفتم یا خیر و باید منتظر آینده بمانم.
از چه زمانی شروع به مطالعه کردید و روزانه به طور متوسط چه قدر مطالعه می کردید؟
به نظرم این دقیقا همون سوالی است که نباید به دنبال پاسخش باشید. چون متاسفانه برخی از دوستان حالا چه عمدا و یا چه سهوا به این سوال جواب صحیح نمی دهند. البته حتی اگر هم درست بگویند باید بدانید که در کنکور ارشد نمی توانید از میزان مطالعه ی دیگران الگو بگیرید. چرا که ممکن است آن رتبه برتر چند مزیت رقابتی داشته باشد که شما از آن ها آگاهی ندارید و اگر شما هم برابر او درس بخوانید، ممکن است توفیق چندانی نیابید و بعدا ممکن است افسوس بخورید که ساعت مطالعه ی بیشتر می توانست عامل موفقیت من درکنکور شود. برای مثال خود من امسال بنا به دلایلی ( از جمله افسردگی بعد از شکست در کنکور 97 ) ساعت مطالعه ی پایینی داشتم و شاید کمی دیر به طور جدی شروع به مطالعه کردم که فکر می کنم اصلی ترین نقطه ضعف من در این کنکور بود که اگر الان آن را بیان کنم، فقط شما را گمراه کرده ام زیرا در کنار این نقطه ی ضعف قطعا یکسری نقاط قوت هم بوده که احتمالا پنهان می مانند، از جمله این که من در رشته ی خودم کنکور می دادم به علاوه کارشناسی ام را در دانشگاه نسبتا خوبی گذرانده بودنم و... معتقدم در خصوص ساعت مطالعه سعی کنید خودتان را با خودتان مقایسه کنید. یعنی آن قدر درس بخوانید که به اهداف مطالعاتی تان دست پیدا کنید و احساس موفقیت بهتان دست بدهد. البته این نکته بر کسی پوشیده نیست که نحوه ی مطالعه از میزان مطالعه مهم تر است. یک نفر ممکن است با 50 ساعت مطالعه به یک درس مسلط شودَ، فرد دیگری ممکن است به دلیل اتخاذ روش مطالعاتی غلط با سه برابر این زمان یعنی 150 ساعت بر روی آن مباحث مسلط شود.( البته من خودم هم در دوران کنکور گاها جزو دسته ای بودم که با روش مناسبی درس نمی خواندم و بعضا زحمات زیادی را هدر می دادم.) لذا شاید منطقی باشد که هر چند ماه یکبار از مشورت های یک مشاور مورد اعتماد، (بازهم تاکید می کنم مورد اعتمادتان باشد)، استفاده کنید، کاری که خود من انجام ندادم و اگر عمل کرده بودم، شاید الان نتیجه ی به مراتب بهتری گرفته بودم.
کدام دانشگاه و گرایش را برای ادامه ی تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد انتخاب کردید؟
خب طبق راهنمایی اساتید برای من گرایش های مختلف رشته ی مالی تفاوتی نمی کردند و بیشتر در انتخابم سعی می کردم به دانشگاه توجه کنم. پس اول گرایش های روزانه ی دانشگاه تهران و بعد گرایش های شبانه ی آن را انتخاب کردم. بعد از آن هم دانشگاه های بهشتی و علامه و سایر دانشگاه ها.
ترتیب و اولویت خاصی برای مطالعه دروس داشتید ویا همه ی دروس را با هم مطالعه می کردید؟
این سوال هم به نظرم پاسخش برای هرکسی می تواند متفاوت باشد، هرکس با توجه به شرایطش می تواند در این خصوص تصمیم گیری کند. این به این خاطر است که برخلاف بسیاری از رشته ها، کنکور ارشد مدیریت و مخصوصا گرایش مالی شامل دروس متنوعی می شود که همه ی مهارت های ریاضی، تحلیلی ، حفظی و ... را شامل می شود. و بر این اساس بچه ها به دسته های مختلفی تقسیم می شوند. خب بعضی از بچه ها مثلا از قبل ریاضی و آمارشان قوی است، طبیعتا به نسبت از این دروس نگرانی کمتری دارند و می توانند این دروس را دیرتر شروع کنند. بعضی دیگر از بچه ها را من دیدم که مثلا فارغ التحصیل دانشگاه های معتبر و در همین رشته بودند و به طبع در دروس اصلی قوی بودند، خب اونها اول با درس های اصلی شروع کردند، چرا که می خواستند از این دروس در رقابت با دیگران مخصوصا در آزمون های آزمایشی به عنوان مزیت خود استفاده کنند. برخی از آن ها حتی از همان ابتدا برنامه ای برای دروسی مثل تئوری مدیریت و مدیریت اسلامی و حتی زبان نداشتند که حالا بخواهند این هارا دیر تر شروع کنند. بعضی دوستان هم که در بعضی دروس کلاس می روند و می خواهند با آن برنامه پیش بروند. پس همان طور که گفتم خودتان در این زمینه باید برحسب استراتژی تان تصمیم بگیرید. و البته این تصمیم در شروع برنامه ی بلند مدت مطالعاتی تان حقیقتا یکی از حساس ترین تصمیم هایتان هست، چون از یک طرف بعضی از دروس مثل ریاضی، زبان، آمار، مهارت محورند و به نظرم اگر در این دروس ضعیف هستید، نمی توانید در مدت زمان کم نتیجه ی شگفت انگیزی بگیرید. از طرفی هم باید این نکته را بدانید که اگر درسی را شروع کردید، دیگر نباید آن را رها کنید چون اگر یک مدتی وقفه بیفتد، بعدا می بینید که مباحث زیادی را فراموش کرده اید و دوباره باید برای آن ها تلاش کنید. پس مجبورید دروس را پیوسته مرور کنید. حال این خودتان هستید که باید تصمیم بگیرید که دروس خاصی را دیرتر شروع کنید یا همه ی دروس را با هم پیش ببرید.
کتابها و منابع پیشنهادی شما در هر یک از دروس رشته ی مدیریت کدام ها هستند ودر هر درس چه توصیه های خاصی به داوطلبان دارید؟
خب من در دروس زبان و تئوری بنا بر راهنمایی دوستان به ترتیب از کتاب های زیر ذره بین و کتاب دکتر سید جوادین استفاده می کردم، اما بعدا چون برای چند ماه این دروس را کنار گذاشتم، در فاصله ی چند ماه مانده به کنکور، خصوصا وقتی که متوجه شدم که در آزمون ها به علت ضعف در حل مسائل ریسک و حسابداری به شدت با معضل کمبود وقت مواجه هستم تصمیم گرفتم این دروس را رها کنم لذا نمی توانم در این دروس نظری بدهم. اما در بقیه ی دروس تقریبا از همان منابع معروفی که بچه های رتبه برتر سال های قبل توصیه کردند استفاده کردم که اکنون به معرفی آن ها می پردازم. این را هم بگویم که در مورد این منابع تعصبی ندارم و این طور نیست که این منابع الزاما بهترین منابع باشند. دیدم افرادی را که از برخی از این منابع چندان راضی نبودند. پس شاید درحقیقت بهترین منبع، همانی باشد که شما با آن راحت ترید.
مدیریت مالی از کتاب دکتر رضا مناجاتی.
مدیریت ریسک از کتاب دکتر گرجی آرا
اقتصاد خرد وکلان از کتاب دکتر نظری
این توضیح را هم بدهم که من اگرچه تحت یک شرایطی مجبور شدم برای تمامی دروس از کلاس استفاده کنم ( شاید یکی از دلایلش این بود که کلاس ها برای من ماهیت دوگانه ای داشتند، از یک سو در جهت موفقیت در کنکور و از یک سو برای این که کم کاری هایی که در دوران کارشناسی داشتم را جبران کرده باشم و درک عمیق تری نسبت به سواد رشته ی کارشناسی ام داشته باشم. از طرفی من برای کنکور 97 بعضی از دروسی که مد نظرم بود را کلاس رفتم و وقتی بعدا تصمیم گرفتم برای سال 98 در کنکور شرکت کنم، با توجه به شرایط سخت سال دوم مجبور شدم در بقیه ی دروس هم کلاس بروم)
اما در مورد دروس بالا می توانستم خودم هم از منابع فوق استفاده کنم، اما در دروس اسلام، ریاضی و آمار و حسابداری احساس کردم که چندان نمی توانم با منابع ارتباط برقرار کنم و کلاس را برای این دروس ضروری تر دانستم. اما اگر کلاس نمی رفتم از این منابع استفاده می کردم. چه این کتاب ها را همیشه به عنوان منبع کمکی با خودم داشتم.
ریاضی کتاب دکتر محمودیان
آمار کتاب دکتر طورانی
اسلام کتاب دکتر مقیمی
حسابداری کتاب دکتر کرمی و نوروش
این نکته را هم اضافه کنم که درمورد کلاس، طبق صحبت هایی که در سوال قبل داشتیم، باید ببینید که شما آدم کلاس محوری هستید، یا آدم خودآموزی هستید. مزایا و معایب هر کدوم را فهرست کنید و سعی کنید بهترین تصمیم را بگیرید. البته طبیعتا این تصمیم برای بعضی ها بسیار ساده است، اما برای بعضی ها مثل من که هم آدم کلاس محور و هم آدم خود آموزی بودم، طبیعتا تصمیم دشوار تری بود. باور کنید الان هم که هم خودم کتاب ها را خواندم و هم کلاس ها را رفتم و کنکور هم تمام شدِ، در مورد چند درس هنوز نمی دانم که تصمیمم درمورد کلاس رفتن شان درست بوده یا نه.
فقط این نکته را بگویم اگر کسی در بعضی از دروس کلاس را ترجیح داد، هرگز فکر نکند که می تواند نسبت به بقیه کمتر درس بخواند، اتفاقا باید نسبت به بقیه دو برابر درس بخواند، چون آن ها برنامه شان دست خودشان است، اما کسی که کلاس می رود باید پا به پای اساتید پیش برود. یعنی هم زمان با تدریس استاد
اولا روی مباحث قبلی مسلط باشد و ثانیا مباحث جدید را هم یاد بگیرد. یعنی هم زمان هم باید دروس را مرور کند و هم باید دروس جدید را آموزش ببیند که واقعا کار چندان ساده ای هم نیست. معتقدم اغلب افرادی که در کلاس ها صرفا جزوه می نویسند به این امید که پس از اتمام دوره ی کلاس ها، شروع به مرور و رفع اشکال کنند، چندان توفیقی نمی یابند.
به طور کلی چه تو صیه هایی در خصوص نحوه ی مطالعه ی داوطلبان و آمادگی برای کنکور ارشد دارید؟
خب اول اینکه به خدا توکل کنند و از لطف او مایوس نباشند و سعی کنند دعای خیر پدر و مادر و دوستان شان را در مسیر خود به همراه داشته باشند. (من خودم اگرچه در کنکور در اکثر دروس عملکرد چندان درخشانی نداشتم. اما در آزمون های آزمایشی همواره درس حسابداری نقطه ی ضعفم بود و به طوری که هم درصد های بسیار پایینی کسب می کردم و هم وقت دو سه درس را برای حسابداری تلف می کردم که مثلا سبب می شد ریاضی و آمارم سفید بمانند. اما در کنکور اتفاقی شبیه معجزه رخ داد که سوالات حسابداری امسال بسیار بسیار ساده و تعریفی بودند و خبری از آن مسائل غول پیکر نبود، همین اتفاق باعث شد که ظرف مدت کوتاهی به سوالات این درس پاسخ دهم و درصد 91 را در این درس کسب کنم. در حالی که وقت بقیه ی درس هایم گرفته نشد. یعنی به لطف خدا، نقطه ی ضعفم به نقطه ی قوتم تبدیل شد.)
دوم این که آرامش روانی را جدی بگیرند. دوست عزیزم آقای سید حسن مسعودی که همین جا هم از وی بابت راهنمایی هایش تشکر می کنم ، به من می گفت که حجم زیادی از کنکور ارشد، مربوط به مسائل روانی است. همین مسائل روانی برای من هم رمز موفقیت و هم رمز شکست بود. در ابتدا که من فرصت های طلایی در اختیار داشتم با توجه به عملکردم در کلاس و همچنین کسب رتبه 2 در اولین آزمون آزمایشی آن هم با نیمی از توانم، بعضی از دوستانم تصور می کردند که من رتبه یک کنکور شوم، اما عدم کنترل روانی باعث شد که به مانند سال قبل، فرصت ها را به تدریج از دست بدهم و امسال هم رفته رفته از جایگاهم دور شوم و در آزمون آزمایشی یکی مانده به آخر فکر می کنم رتبه ی نزدیک به هفتاد کسب کردم، بعد از آن بود که هرگز ناامید نشدم و سعی کردم به جای افسوس گذشته، بیشتر روی فرصت های آینده تمرکز کنم و حتی وقتی که در آخرین آزمون آزمایشی و در فاصله ی کمتر از دو هفته تا برگزاری کنکور رتبه ام علی رغم تلاش هایم حتی بدتر هم شد و تقریبا به رتبه ی هشتاد نزول کردِ، اما هرگز امید و انگیزه ام را از دست ندادم و سعی کردم با اتخاذ تصمیم های بهتر، از مدت زمان باقی مانده، استفاده ی بهتری داشته باشم و در نهایت حداقل نتیجه ی قابل قبولی کسب کنم.
سوم این که به هر حال کنکور یک رقابت است و در این رقابت هرچه شما مزیت های رقابتی بیشتری نسبت به رقبا داشته باشید جلوتر خواهید بود. اگر شما زودتر شروع به مطالعه کنید، اگر شما روش صحیح تری برای مطالعه داشته باشید، اگر ساعت مطالعه ی بیشتری از دیگران داشته باشید تا وقت این را داشته باشید که دروس را خلاصه نویسی کنید، اگر انگیزه و نیاز بیشتری به موفقیت داشته باشید، اگر منضبط تر باشید ، اگر دائما حالا به وسیله ی آزمون های آزمایشی یا به هر روش دیگری که خودتان می دانید، عملکردتان را مورد نقد قرار دهید و به اشتباهاتتان پی ببریدِ، و نهایتا به عنوان یکی از مهمترین "اگر" ها، اگر در تصمیم های کنکوری تان دقیقتر عمل کنید و قدرت تحلیل و آینده نگری داشته باشید ( مثلا از همان اوایل به فکر مقاطع سخت زمستان، ماه های پایانی، سر جلسه کنکور باشید) و همه و همه ی این "اگر" ها .... شما مزیت های رقابتی بیشتری نسبت به دیگران خواهید داشت و ان شاء الله شانس بیشتری برای موفقیت در کنکور.
چهارمین و آخرین توصیه ی من، این است که به نظرم موفقیت در کنکور ارشد از رهگذر سه مرحله ی 1- آموزش 2- مرور و 3- تسلط می گذرد. که به نظرم مهمترین و غیرقابل حذف ترین مرحله ی آن، مرحله ی مرور است که رفته رفته باید وزن تست زنی در مرور بیشتر شود. زیرا مرور باعث تثبیت مطالب می شود و این دقیقا همان چیزی است که شما برای کنکور به آن نیاز خواهید داشت. اگر مرور به خوبی صورت گیرد، تسلط خود به خود حاصل می شود. اما نکته ی مهم این است که کسی می تواند مرور موفقی داشته باشد، که به خوبی مرحله ی آموزش را پشت سر گذاشته باشد. دقت کنید که به شخصه معتقدم که مرحله ی مرور به این معنا نیست که صبر کنیم همه ی کتاب ها را تا انتها یاد بکیریم، بعد شروع به مرور مطالب کنیم، بلکه مرحله ی مرور با مرحله ی آموزش هم پوشانی دارد. مثلا من اگر در حال آموزش فصل پنجم اقتصادکلان هستم، باید مرتب چهار فصل قبل را مرور کنم. البته این مرور هم الزاما کار عجیب و غریبی نیست، بلکه گاها با حل مثلا پنج تست از یک فصل می توان آن را به نوعی مرور کرد.